برای تمام انسانها، گذشته مانند یک سنگ است. سنگی بزرگ و سنگین. برخی به این سنگ تکیه میکنند، برخی میروند رویش مینشینند، برخی زیرش له میشوند و برخی در مسیر حرکت خود، آن را به پایشان میبندند و با خود میکشند. اگر به خودتان و به دور و برتان نگاهی بیاندازید، کمتر کسی را میبینید که حالش با گذشته اش خوب باشد. نمیدانم، شاید برای من اینطور است. خودم که میانه چندان خوبی با گذشتهام ندارم، هرچند که الان که این نوشته را مینویسم، به طور مطلق با گذشتهام در صلح هستم. اما صلح یک چیز است و دوست داشتن چیزی دیگر. من با گذشته ام در صلحم، اما دوستش ندارم. بگذریم...
وقتی پای گذشته و تجاربش به میان میآید، من شرط دارم برای اینکه اجازه دهم دروازههای ذهنم را بازکرده و اندیشه اش به اکنونم راه پیدا کند. آن شرط هم خیلی ساده است. الزاماً و الزاماً این فراخوانی گذشته باید به نفع آینده باشد تا من اجازه حضورش در لحظه را بدهم. وگرنه خیلی به حرفهای ترین شکل ممکن ابرهای بالای سرم را میتکانم و مرکز کانونی توجهم را به جایی دیگر میبرم. توصیهام هم به شما همین است.
اما اندیشه گذشته چطور میتواند به نفع آینده تمام شود؟ با چند مکانیزم ساده
1. به گذشته بنگرید و قدرت بگیرید.
حتما شما دوست خوبم در گذشته پیروزیهایی داشته اید. وقتی به گذشته نگاه میکنید، خاطرات بد، شکست ها، تاریکی ها، ناملایمات را رها کنید. بچسبید به داستان های موفقیت کوچک و بزرگی که داشتهاید. بگذارید گذشته به نفع آینده به شما احساس قدرت بدهد.
2. به گذشته بنگرید و انگیزه بگیرید
در گذشتههای دور و نزدیک، شما خواستههایی داشتهاید که فکر میکرده اید نمیتوانید و نمی شود. اما توانستهاید و شده است. هوشمندی ایجاب میکند وقتی به گذشته نگاه میکنید، چنان نگاه کنید که به نفع آینده به شما انگیزه بدهد
3. به گذشته بنگرید و امید بگیرید
در گذشته اغلب ما حکایت درهایی وجود دارد که فکر میکردیم هرگز باز نخواهند شد. اما باز شدند. خوب هم باز شدند. در لحظهای که فکرش را نمیکردیم و به دست آدمی که فکرش را نمیکردیم. درهای بسته امروز هم میتوانند به راحتی تمام همین سرنوشت را داشته باشند. پس به گذشته چنان نگاه کنید که به نفع آینده به شما امید دهد
گذشته ما، آمیزه نیک و بدهاست. انتخاب با شماست که به کدام وجهش نگاه می کنید و چه احساسی را در درونتان می سازید.
آیدین نامدار
🌲